بیت اول: 🌱شنیده ام که روزی یک باز پیر ، جوجه کبوتری را دنبال کرد.
بیت دوم: 🌱کبوتر از ترس از دست دادن جانش ، پرواز کرد و به هر سو هجوم می برد و باز با سرعت به دنبالش می رفت.
بیت سوم: 🌱پرواز کنان در دشت و کوه و صحرا می رفت تا شاید از چنگ باز خلاص شود.
بیت چهارم: 🌱در حالی که مرگ را جلوی چشمش می دید و از زندگی اش ناامید شده بود ، درختی را درنظر گرفت و بر آن نشست.
بیت پنجم: 🌱آن کبوتر بیچاره به پایین نگاه کرد و دید صیادی کمان به دست با تیری در کمان برای شکار او آن جاست.
بیت ششم : 🌱صیاد پایین پای اوست و باز بالای سر او ، نه نشستن درست است و نه پرواز کردن.
بیت هفتم: 🌱کاملا ناامید شد و در همان لحظه فقط به خدا دل بست و به او توکل کرد.
بیت هشتم: 🌱چون کبوتر امیدش به خدا بود و به او توکل کرده بود ، خداوند زنده ی عادل ، او را از مرگ نجات داد.
بیت نهم: 🌱ماری شست پای صیاد را نیش زد و ناگهان تیر او به باز خورد و او را انداخت.
بیت دهم: 🌱صیاد و باز هر دو بر زمین افتادند و کبوتر شاد و خوشحال و خندان پرواز کرد.
بعد سالها ترجمه کردن شد این تاج ندی مدیونی🦭⬜